یه دفعه خیلی تغییر کردی!
از دیروز نازتو که می کشیم می خندی... اولین بار به بابات خندیدی بعدشم به بابای من!
تا حالا درست اطرافو نمی دیدی ولی حالا قشنگ می بینی .
تا حالا با صدای بمبم از خواب بیدار نمی شدی ولی حالا با کوچکترین صدایی از خواب می پری.
هر هفته می بریمت قد و وزن، آخه تا یه ماهگی وزنت اضافه نشده بود یعنی همون 2.700 بود .
مامان نادیا ::: شنبه 86/12/18::: ساعت 8:16 عصر
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :4212
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :4212
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
مامان نادیا
باز کن پنجره را و به مهتاب بگو صفحه ذهن کبوتر آبیست، خواب گل مهتابیست باز کن چشمت را تا که گل باز شود قصه زندگی آغاز شود تا که از پنجره چشمانت، عشق آغاز شود تا دلم باز شود
باز کن پنجره را و به مهتاب بگو صفحه ذهن کبوتر آبیست، خواب گل مهتابیست باز کن چشمت را تا که گل باز شود قصه زندگی آغاز شود تا که از پنجره چشمانت، عشق آغاز شود تا دلم باز شود
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<